میـخــانـه

شعر.ادبیات.فرهنگ.اندیشه

میـخــانـه

شعر.ادبیات.فرهنگ.اندیشه

میـخــانـه

حـــــــرف دل ، اینـجا پناهم داده اســـت
دلـــــــبـری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
حـــــرف دل، پُر گشته از یــــــاران عشـق
گــــونه هـا تـَــــر گشـته از باران عشـــق
همرهی درعشق ومستی" گم شدست"
او خــــریـدارِ غــــــــــمِ مـردم شـــــدست
درد دلــــــــهـــایـش دلِ دیــــــوانه بُـــــرد
دســـت ما بـگـرفت و تـا مــیـــخــانه بُــــرد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
نویسندگان
امکانات سایت
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
آخرین نظرات

۹۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

هیچ و باد است جهان؟

مدیر سایت | شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ

هیچ و باد است جهان؟

                         گفتی و باور کردی!؟

کاش، یک روز، به اندازه «هیچ»

غم بیهوده نمی‌خوردی!

 

کاش، یک لحظه، به سرمستی باد

شاد و آزاد به سر می‌بردی

  • مدیر سایت

با بنفشه ها نشسته ام

مدیر سایت | شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۱۳ ق.ظ

زرد و نیلى و بنفش
سبز و آبى و کبود!
با بنفشه ها نشسته ام
سال هاى سال
صبح هاى زود.
در کنار چشمه ى سحر
سر نهاده روى شانه هاى یکدگر
گیسوان خیسشان به دست باد

  • مدیر سایت

شهر را گویی نفس در سینه پنهان است

مدیر سایت | شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ

در کجای این فضای تنگ بی آواز
من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟

شهر را گویی نفس در سینه پنهان است
شاخسار لحظه ها را برگی از برگی نمی جنبد
آسمان در چار دیوار ملال خویش زندانی است
روی  این مرداب یک جنبنده پیدا نیست
آفتاب از اینهمه دلمردگی ها رویگردان است
بال پرواز زمان بسته است

  • مدیر سایت

بر تن خورشید می‌پیچد به ناز

مدیر سایت | جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ

بر تن خورشید می‌پیچد به ناز

چادر نیلوفری رنگ غروب

تک‌‌درختی خشک در پهنای دشت

تشنه می‌ماند در این تنگ غروب

از کبود آسمان‌ها روشنی

می‌گریزد جانب آفاق دور

در افق، بر لالة سرخ شفق

می‌چکد از ابرها باران نور

  • مدیر سایت