میـخــانـه

شعر.ادبیات.فرهنگ.اندیشه

میـخــانـه

شعر.ادبیات.فرهنگ.اندیشه

میـخــانـه

حـــــــرف دل ، اینـجا پناهم داده اســـت
دلـــــــبـری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
حـــــرف دل، پُر گشته از یــــــاران عشـق
گــــونه هـا تـَــــر گشـته از باران عشـــق
همرهی درعشق ومستی" گم شدست"
او خــــریـدارِ غــــــــــمِ مـردم شـــــدست
درد دلــــــــهـــایـش دلِ دیــــــوانه بُـــــرد
دســـت ما بـگـرفت و تـا مــیـــخــانه بُــــرد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
نویسندگان
امکانات سایت
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
آخرین نظرات

۹۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

بهانه باز به دست اجاق می اقتد

مدیر سایت | يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۴۴ ب.ظ

همین که نعش درختی به باغ می افتد

بهانه باز به دست اجاق می اقتد

حکایت من و دنیا یتان حکایت آن

پرنده ایست که به باتلاق می افتد

عجب عدالت تلخی که شادمانی ها

فقط برای شما اتفاق می افتد  

تمام سهم من از روشنی همان نوریست

که از چراغ شما در اتاق می افتد

  • مدیر سایت

ما گشته‌ایم، نیست، تو هم جست‌وجو نکن

مدیر سایت | يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۴۲ ب.ظ

ما گشته‌ایم، نیست، تو هم جست‌وجو نکن
آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن

در قلب من، سراغ غم خویش را مگیر
خاگستر گداخته را زیر و رو مکن

در چشم دیگران منشین، در کنار من
ما را در این مقایسه بی آبرو مکن

راز من است غنچه لب‌های سرخ دوست
راز مرا برای کسی بازگو مکن

  • مدیر سایت

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

مدیر سایت | يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۴۰ ب.ظ
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
 
قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
 
تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
 
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق 
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
  • مدیر سایت

ناگهان آیینه حیران شد،گمان کردم تویی

مدیر سایت | يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۸ ب.ظ
ناگهان آیینه حیران شد،گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد،گمان کردم تویی
 
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد،گمان کردم تویی
 
ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد،گمان کردم تویی
 
سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد،گمان کردم تویی
 
  • مدیر سایت

کبریای توبــه را بشکن پشیمانی بس است

مدیر سایت | يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ

کبریای توبــه را بشکن پشیمانی بس است

از جواهر خانه ی خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین

آبرو داری کــن ای زاهد! مسلمانی بس است

خلـق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم

بشکنیدم دوستان! دشنام پنهانی بس است

یوسف از تعـبیر خــواب مصـــریان دل ســـرد شد

هفتصد سال است می بارد! فراوانی بس است

  • مدیر سایت

نشسته سایه‌ای از آفتاب بر رویش

مدیر سایت | يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۳ ب.ظ

نشسته سایه‌ای از آفتاب بر رویش

به روی شانه طوفان رهاست گیسویش

ز دوردست سواران دوباره می‌آیند

که بگذرند به اسبان خویش از رویش

کجاست یوسف مجروح پیرهن‌چاکم

که باد از دل صحرا می‌آورد بویش

کسی بزرگ‌تر از امتحان ابراهیم

کسی چنان که به مذبح برید چاقویش

  • مدیر سایت

پلنگ سنگی دروازه‌ های بسته شهرم

مدیر سایت | يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۲۸ ب.ظ

پلنگ سنگی دروازه‌ های بسته شهرم
مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم

تفاوت‌ های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم

مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم
یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم

کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم
تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم

  • مدیر سایت

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

مدیر سایت | يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ب.ظ

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

 

آه از آیینه کـــه تصویـــر تـــو را قاب گرفت

 

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد

 

کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت

 

در قنوتـــم ز خدا «عقـل» طلب مــــی کردم

 

«عشق» اما خبر از گوشه ی محراب گرفت

 

نتوانست  فـــرامــــوش  کند  مستــــی  را

 

هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت

  • مدیر سایت

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

مدیر سایت | شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶ ب.ظ

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

 

 

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

  • مدیر سایت

نقاشی های مرتضی کاتوزیان(55 نقاشی)

مدیر سایت | شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ق.ظ
 
مرتضی کاتوزیان در 11 تیرماه 1322 در خانواده ای متوسط و هنر دوست در تهران به دنیا آمد.  از کودکی عاشق نقاشی بود و تمام اوقات او بدون مربی صرف فراگیری این هنر می شد.در سال 1339 به طور حرفه ای به کار گرافیک و نقاشی روی آورد. او از پایه گزاران سندیکای گرافیست ها در سالهای قبل از انقلاب و 2 سال عضویت هیات مدیره آن بود. طی سالهای گذشته در نمایشگاههای جمعی بسیاری شرکت و 4 نمایشگاه انفرادی برگزار کرد. تمامی آنها به دلیل کیفیت بالای آثار ارائه شده و نگاه محبت آمیزی که به انسانها و مسائل مربوط به زندگی آنها در نقاشی هایش بود پر بیننده ترین نمایشگاههای تاریخ هنر ایران شد.به عنوان مثال نمایشگاه نقاشی هایش در موزه هنرهای معاصر تهران در سال 1368 طبق آمار رسمی 20 هزار بازدید کننده داشت. آخرین نمایشگاهی که با 94 اثر خود در خردادماه 1387 در مجموعه فرهنگی تاریخی سعد آبادبرگزار کرد، روز چهارشنبه 29 خرداد ماه از طرف سازمان یونسکو به پاس فعالیتهای 50 ساله اش در زمینه نقاشی و 30 سال تعلیم مخلصانه به جوانان ایرانی طی مراسم با شکوهی مفتخر به دریافت لوح
  • مدیر سایت